ظافر یوسف

ظافر يوسف، آهنگساز، خواننده و نوازنده عود در سال 1967 به دنيا آمد. از سال 1990 در اروپا زندگي مي كند و تا به حال چهار آلبوم منتشر كرده است. موسيقي او متاثر از سنت صوفيانه، عرفاني و جَز همراه با تغزلي عربي است. در مقاله زير فيونا تالكيگتون، يكي از نويسندگان راديو بي.بي.سي، به بررسي اين مساله مي پردازد كه چطور ظافر يوسف راه خلاقانه خود را براي تبديل شدن به هنرمندي بين المللي تا اروپا پيش مي گيرد. شهر كوچكي كنار دريا در تونس در دهه 1970، پسري در امتداد ساحل متروك قدم مي زند، چيزهاي عجيب و غريب جمع مي كند و در پايان پرسه ها، چند قوطي خالي كنسرو، يك تور ماهيگيري پاره و چند پره از دوچرخه يي قديمي پيدا مي كند. ذهن و قلب او لبريز از موسيقي است و مي خواهد آهنگي بزند. بيشترين كاري كه پدرش مي تواند بكند اين است كه غذايي براي ظافر و هفت برادر و خواهر او سر ميز بياورد. شكي نيست كه پول اضافه يي در بساط نيست تا خرج درس هاي موسيقي شود، چه رسد به خريد يك ساز. بنابراين ظافر با چيزهايي كه پيدا مي كند، براي خود عود مي سازد. بايد به نخستين دقيقه زيبا و پرشور آخرين آلبوم ظافر يوسف، «رسالت ديجيتال»، گوش دهيد تا بشنويد اشتياق به موسيقي را كه در شهري كوچك در تونس زاده شده و تا به امروز ادامه دارد. ظافر جوان، آنچه از او انتظار مي رفت انجام داد و در مدارس سنتي آموزش قرآن، با صوت خواندن را ياد گرفت. اما در همين دوره، از راديو ـ تنها وسيله سرگرمي در آن شهر كوچك ـ به موسيقي گوش مي داد. ظافر مي گويد: «فقط موسيقي بود. تمام چيزي كه مي دانستم. نمي دانستم كلاسيك چيست، جَز و... چيست. فقط موسيقي...» و بنابراين، ظافر از طريق عود خانگي، با گوش دادن به موسيقي نوازندگي را ياد گرفت. روزي يكي از دوستان با يك گيتار الكتريك و بازيچه يي كوچك براي پسر خواهرش از سفر بازگشت. ظافر يك هفته يي بازيچه را قرض گرفت و در همان روزها بطور پنهاني آرزو مي كرد كه دستش به يك ساز واقعي برسد. عاقبت آن دوست چند روزي ساز را به او قرض داد: «روزهايي كه نمي خوابيدم، زمان بسيار گرانبها بود، من فقط ساز مي زدم.»وقتي شروع كرد كه از طريق خواندن در عروسي ها پول دربياورد، آنقدر پول جمع كرد كه نخستين عود واقعي خود را به قيمتي معادل صد يورو خريداري كند. دوستان و خانواده اش اين مساله را نپسنديدند. «خداوند به تو صدايي عطا كرده، تو بايد بخواني.»اما ظافر عاشق صداي ساز شد. اين صداي دلبستگي ها بود، صداي كشوري كه در آن متولد شده بود. «اگر در آفريقا به دنيا مي آمدم، نوازنده درام مي شدم. در نيويورك نوازنده ساكسيفون، اما من در تونس به دنيا آمدم، من عود مي زنم. اگر نزديكي هاي يك پيانو بزرگ مي شدم، شايد پيانو مي زدم، اما در واقع نخستين پيانو را تا وقتي 19 سالم بود و به وين رفتم نديدم.»وين او را به اميد فرصتي براي ياد گرفتن موسيقي وسوسه كرد. «هر كار مي كردم تا بتوانم پول دربياورم. ظرف مي شستم، پنجره ها را پاك مي كردم، با اينكه ايتاليايي نبودم، به عنوان پيشخدمت ايتاليايي كار مي كردم. هر كار مي كردم تا از موسيقي دست برندارم. اما هنوز هم نمي توانستم نت بخوانم. به كنسرت هاي زيادي رفتم: جز، كلاسيك، هر چيزي. و با توني برجر نوازنده ويولاآشنا شدم، او صبورانه به من كمك كرد تا نت نويسي را ياد بگيرم و چند ساعتي با هم ساز زديم. بعد با جاتيندر تاكور نوازنده طبلاآشنا شدم كه در واقع مرا با موسيقي هندي آشنا كرد. اين يك كشف بزرگ بود. من عاشق اين صدا شدم. ظاهرا به روح من نزديك بود و هر روز با او ساز مي زدم. تاكور در قلب نخستين كوارتتي است كه من نواخته ام.»«در وين، همچنان كار مي كردم تا زنده بمانم. اما بايد بگويم كه آن روزها، زيباترين دوران زندگي من بود. رويايي بود كه به حقيقت مي پيوست: موسيقي خودم را مي ساختم، رنگ ها را در جانم زنده مي كردم، با آدم هايي مثل اتو لخنر كه آكاردئون مي زد آشنا شدم، موسيقي تئاترهاي بسياري را نواختم.»«بعد فرصتي فوق العاده پيش آمد. كلوپ جَزي به اسم پورجي و بس در وين، به موسيقيدان ها اختيار تام مي داد تا هر كار مي خواهند بكنند. برنامه يك شب در ماه بمدت 12 ماه بود. براي هر پروژه جديد در هر ماه، مي توانستم هر كسي را كه مي خواهم با من ساز بزند دعوت كنم، پس فكر كردم: چرا كه نه؟ و از بسياري از آدم هايي كه تصديقشان مي كردم، از سرتاسر جهان دعوت كردم، آدم هايي مثل ايوا بيتوا، پيتر هربرت، ريناود گارسيا فونز و كريستين ماتسپيل.» «موفقيت بسيار بزرگي بود و در طول 9 ماه، آنچه بيش از 10 سال طول مي كشيد انجام دادم. هر ماه كار كاملامتفاوتي انجام مي دادم و بعد از هر اجرا، تماشاچي ها بالامي آمدند و راجع به موسيقي مي پرسيدند. بعضي وقت ها، كار با نوازنده ها آنقدر خوب پيش مي رفت كه فقط يك شب در پورجي و بس كافي نبود و ما به استوديو مي رفتيم تا كار را ضبط كنيم. به اين طريق، نخستين آلبوم من، «ملك» منتشر شد.» خب، بعد از آن، فكر كردم در جست وجوي دلبستگي هايم به آفريقا برگردم، اما بعد از مدتي، حس كردم كه اروپا خانه من است. خلاقيت من در اروپاست و هر جا كه خلاقيت من هست، آنجا خانه من است. انيا آلبوم ضبط شده ديگري از من مي خواست و من مدتي به نيويورك رفتم و آلبوم الكترونيك سوفي را با گروهي كه شامل ديتر الج، ماركوس اشتوك هاوزن و دوگ ويمبيش بود ضبط كردم.»جهان به صداي مسحور كننده و شور نوازندگي ظافر توجه نشان داد و او به اين فكر كرد كه در نيويورك سكني گزيند. «اما بعد يازده سپتامبر اتفاق افتاد و من فكر كردم در اين دنياي پر دردسر بايد به پاريس بازگردم.»«شروع كردم كه بيشتر و بيشتر با نروژ ارتباط برقرار كنم و نيلز پيتر مرا دعوت كرد تا با او و خواننده يي به اسم آنلي دركر قطعه يي بنوازم.» عاقبت اين مساله، به ضبط سومين آلبوم او رسالت ديجيتال ختم شد. صدا و نوازندگي عميقا روحاني ظافر در اين آلبوم، در جهان موسيقايي اگزيستانسياليستي نروژ و اسكانديناوي جاي گرفت. نوازنده هايي مثل آيوين آرست نوازنده گيتار، رون آرنسن نوازنده درام، بوگ وسلتوفت نوازنده كيبورد و ديتر ايلگ نوازنده باس به همراه سمپل هايي از جان بنگ در اين آلبوم او را همراهي كردند. «من عاشق ساز زدن با نوازنده هايي از شمال بودم. آنها بيشتر از بعضي آفريقايي ها آفريقايي و مايه الهام من بودند.»گروه ظافر شامل زبده ترين موسيقيدان هاي نيوـ جز الكترونيك نروژ است. آيوين آرست يكي از بهترين گيتاريست هاي امروز دنياست، كه به خاطر طعم شرقي و فضاسازي هايش كه دركارهاي نيلز پيتر مولور و كتيل يون شتاد نقش مهمي داشته و همچنين به خاطر گروه موسيقي خودش، الكترونيك نوآر مشهور است. بيت هاي روت آرنسن نوازنده درام، كه در كارهاي مولور نيز نقش مهمي دارند، حس درام- باس متمايز و معاصري به آلبوم اضافه مي كنند كه ماهرانه با صداي آدون ارلين باسيست تركيب شده است. گروه با آرو هنريكسن، نوازنده ترومپتي كه در اروپا جايزه برده تكميل شده است. سبك ترومپت نوازي و صداي منحصر به فرد او مخاطبان و موسيقيدان ها را متعجب كرده است. ظافر مي گويد: «من تنها كسي هستم كه نروژي صحبت نمي كند اما كنسرت هاي ما تنها مربوط به اين نيست كه ساعتي روي صحنه چه اتفاقي مي افتد. به سادگي آنها انسان هاي بزرگي هستند و آنچه ما به عنوان موسيقيدان خلق مي كنيم، از دل زمان هايي كه با هم مي گذرانيم بيرون مي آيد: انتظار در فرودگاه ها، مسافرت با همديگر، توي اتوبوس، توي جاده بودن، تقسيم غذاها با يكديگر.»
    
    
 روزنامه اعتماد، شماره 2223 به تاريخ 8/5/90، صفحه 6 (موسيقي)


صدای جادویی ظافر یوسف به همراه گروه تریو جبران

 

کوارتت ظافر یوسف