سی لحن باربد در خسرو و شیرین نظامی
باربد سیستم موسیقی خاصی بنا کرد که شامل هفت مقام شاهی (خسروانی) سی لحن و سیصد و شصت دستان یا لحن مترادف روز های هفته ، ماه ، و سال تقویم ساسانی بوده است. باربد هر روز یکی از آنها را که مناسب بوده می نواخته است تا خسرو از تکرار نغمات موسیقی خسته نشود.
حکیم نظامی گنجوی اسامی سی لحن باربد که برای سی روز ماه ساخته شده بود را در کتاب خسرو و شیرین آورده است.
در آمد باربد چون بلبل مست گرفته بربطی چون آب در دست
ز صد دستان که او را بود در ساز گزیده کرد سی لحن خوش آواز
ز بی لحنی بدان سی لحن چون نوش گهی دل دادی و گه بستدی هوش
به بربط چون سر زخمه در آورد ز رود خشک بانگ تر در آورد
چو باد از گنج باد آورد راندی ز هر بادی لبش گنجی فشاندی
چو گنج گاو را کردی نوا سنج بر افشاندی زمین هم گاو و هم گنج
ز گنج سوخته چون ساختی راه ز گرمی سوختی صد گنج را آه
چو شادروان مروارید گفتی لبش گفتی که مروارید سفتی
چو تخت طاقدیسی ساز کردی بهشت از طاقها در باز کردی
چو ناقوسی و اورنگی زدی ساز شدی اورنگ چون ناقوس از آواز
چو قند از حقه کاوس دادی شکر کالای او را بوس دادی
چو لحن ماه بر کوهان گشادی زبانش ماه بر کوهان نهادی
چو بر گفتی نوای مشک دانه ختن گشتی ز بوی مشک خانه
چو زد ز آرایش خورشید راهی در آرایش بدی خورشید ماهی
چو گفتی نیمروز مجلس افروز خرد بی خود بدی تا نیمه روز
چو بانگ سبز در سبزش شنیدی ز باغ زرد سبزه بر دمیدی
چو قفل رومی آوردی در آهنگ گشادی قفل گنج از روم و از زنگ
چو بر دستان سروستان گذشتی صبا سالی به سروستان نگشتی
و گر سرو سهی را ساز دادی سهی سروش به خون خط باز دادی
چو نوشین باده را در پرده بستی خمار باده نوشین شکستی
چو کردی رامش جان را روانه ز رامش جان فدای کردی زمانه
چو در پرده کشیدی ناز نوروز به نوروزی نشستی دولت آن روز
چو بر مشکویه کردی مشک مالی همه مشکو شدی پر مشک حالی
چو نو کردی نوای مهرگانی ببردی هوش خلق از مهربانی
چو بر مروای نیک انداختی فال همه نیک آمدی مروای آن سال
چو در شب بر گرفتی راه شبدیز شدندی جمله آفاق شبخیز
چو بر دستان شب فرخ کشیدی از آن فرخنده تر شب کس ندیدی
چو یارش رای فرخ روز گشتی زمانه فرخ و فیروز گشتی
چو کردی غنچه کبک دری تیز ببردی غنچه کبک دلاویز
چو بر نخجیرگان تدبیر کردی بسی چون زهره را نخجیر کردی
چو زخمه راندی از کین سیاوش پر از خون سیاوشان شدی گوش
چو کردی کین ایرج را سر آغاز جهان را کین ایرج نو شدی باز
چو کردی باغ شیرین را شکر بار درخت تلخ را شیرین شدی بار
نواهایی بدین سان رامش انگیز همی زد باربد در پرده تیز
به گفت باربد کز بار به گفت زبان خسروش صد بار زه گفت
چنان بد رسم آن بدر منور که بر هر زه بدادی بدره ای زر
به هر پرده که او بنواخت آن روز ملک گنجی دگر پرداخت آن روز
به هر پرده که او برزد نوایی ملک دادش پر از گوهر قبایی